آیت الله محمد فاضل ورزنه ای در سال ۱۲۵۵ هجری شمسی در یک خانواده ی فاضل ولی فقیر دیده به جهان گشود .
پدرش استاد صادق فاضلی به شغل نجاری اشتغال داشته است وی با عرق جبین و کَد یَمین و با روزی حلالی که به دست میآورد فرزندش را بزرگ و روانه مکتبخانه میکند.
با سپری شدن دوران مکتبخانه و یاد گرفتن درسهای معمول آن زمان استادش متوجه هوش سرشار این شخصیت بزرگ می گردد و برای همین از پدرش میخواهد تا او را به اصفهان که در آن زمان حوزه علمیهاش به خاطر وجود شخصیتهایی همچون آیتاله سید محمد فشارکی، سید محمد درچهای، آیتاله العظمی بروجردی، جهانگیرخان قشقایی، فیض کاشانی و… این حوزه را برجستهتر از حوزه علمیه قم مینمود بفرستد.
پدرش چون از نظر مالی در مضیقه بود ابتدا مخالفت میکند اما با اصرار مردم و مساعدت فرد نیکوکاری بالاخره شیخ محمد راهی اصفهان میگردد.
ایشان پس از آنکه در حوزه علمیه ی اصفهان به مرتبه ی بالایی از علم فقه و اصول و ادبیات عرب میرسند به وطن مراجعت مینماید و به ارشاد و تعلیم مردم می پردازند که پس از مدّتی نیز رهسپار نجف می شوند.
استعداد فوق العاده ی او باعث شد تا علمای نجف از او بخواهند به روستای خود مراجعت و در عمل هدایتگر مردم ورزنه در ضلالتها و گمراهیها شود به همین خاطر این فقیه فرزانه پس از آنکه به درجه اجتهاد آنهم قبل از سن بیست سالگی رسید به ورزنه مراجعت و پس از ازدواج در خانه محقری اقامت و ساده زیستی را پیشه خویش ساخت و با کمک به مستمندان، تربیت شاگردان، امامت نمازهای یومیه و اشاعه احکام اسلام از راه سخنرانی و نویسندگی پرداخت.
در زمینه نویسندگی ایشان باید گفت در واقع هر چند که این شخصیت بزرگ حاشیه هایی را بر دروس استادانش نوشته است اما بی گمان خود وی نیز دارای تألیفاتی مانند کتاب اصول میباشد.
لازم به ذکر است تمام نوشتهها و کتب ایشان در حال حاضر نسخههای خطی است که به صورت پراکنده در اختیار بازماندگانش قرار دارد و بسیاری از آنها از بین رفته است. این نسخهها بیشتر به زبان عربی نگاشته شده است.
آیتالله شیخ محمد فاضل دارای ویژگیهایی بود که از ایشان شخصیت ممتازی ساخته بود که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
وی مرد عمل بود تا حرف .
بیشترین وقت خود را صرف ارشاد و راهنمایی مردم می کرد.
ایشان قبل از اینکه کالایی را خرید و فروش کنند صیغهای را به زبان عربی یا فارسی قرائت میکردند تا جنبه شرعی و اسلامی آن رعایت شده باشد.
یاری دادن مردم در نوشتن قبالهجات و حل و فصل دعاوی و اختلافات آنها
برای رفتن به نماز عید فطر با پای برهنه حرکت میکرد .
در مصرف اموال عمومی کمال احتیاط را رعایت میکرد .
در صورتی از محلی عبور میکرد که مطمئن باشد صاحب آن صد در صد راضی است .
ایشان در سه وقت صبح، ظهر و عصر به بالای پشت بام رفته اذان میگفتند و سعی میکردند نماز را در وقت فضیلت اقامه کنند.
تربیت شاگردانی مانند مرحوم حاج آخوند و ملاحسن غفوری و مرحوم شیخ محمد رئیسی امام جمعه اسبق ورزنه
این شخصیت وارسته که عمری را با کردار و گفتار نیک و پسندیده الگویی عملی برای همگان بود در اواخر عمر به تدریج نابینا گردید.
سرانجام این عالم وارسته در سوم فروردین ۱۳۳۰ هجری شمسی مطابق با ۱۳۷۰ هـ.ق در سن ۷۵سالگی دار فانی را وداع و به دیار باقی شتافت.
در بزرگی شخصیت ایشان همین بس که در تشییع جنازه او علاوه بر مردم ورزنه اهالی روستاهای اطراف نیز شرکت داشتند و پیکر آن مرحوم را در قبرستان قدیمی ورزنه نزدیک رودخانه و پل قدیمی روبروی شهرداری دفن کردند.
بیوگرافی مرحوم آیت الله شیخ محمد فاضل ورزنه ای به نقل از بستگان
ایشان در کودکی خوابی دیدند و در پی آن خواب به تحصیل در مکتب ملا حسن ورزنهای مشغول شدند و به فراگیری علوم قرآنی در مکتب ایشان پرداختند.
یازده ساله بود که به خواست پدر در مدرسه نیماورد اصفهان مشغول به تحصیل شد و از علمای این مدرسه کسب فیض مینماید.
ایشان در سن ۱۸ سالگی به اجتهاد میرسد. در سن ۲۳ سالگی در ورزنه ازدواج می نماید.
یکی از شروطش در زمان ازدواج، اجازه ی تحصیل به مدت ۳ سال در نجف اشرف است.
هزینه عزیمت به نجف اشرف را فردی به نام حاجمیرزا علی (میرزایی ورزنهای) پرداخت می نماید و ایشان به همراه کاروان نصراله احمد شاهی (احمدی ورزنهای) به کربلا عزیمت می نماید.
در طول سکونت در کربلا و نجف در مدت ۳ ماه، عدهای از علمای نجف به نزد کارواندار می روند و از او (به دلایل نامعلوم) درخواست می نمایند که وی را به ورزنه بازگرداند تا در بلاد خود به ترویج دین بپردازد.
نصراله برای مردم نقل میکند زمان بازگشت از نجف اشرف فرارسیده بود و خداحافظی فاضل با علمای یاد شده همراه با گریههای زیاد بود.
نصراله در بیان خاطرات این سفر بیان کرده در مسیر راه کاروان مجبور شد از رودخانهای عبور کند. بعد از عبور از رودخانه از بین کاروان ۶۰ نفری تنها فردی که بدون آسیب از رودخانه عبور کرده بود مرحوم فاضل بود در حالیکه قاطری که ایشان در اختیار داشتند حیوانی پیر، خسته و ضعیف بود.
فاضل در سن ۴۰ سالگی بینایی چندانی نداشت و در اواخر عمر نیز نابینا شد.
ولی ایشان از حافظه فوقالعادهای برخوردار بودند به حدی که مطالب کتابها را صفحه به صفحه و خط به خط می دانست.
ایشان در زمان حیات یکی از علمای به نام شرق اصفهان بودهاند و مردم جهت حل اختلاف و حل مسائل شرعی خود از اطراف (نائین، هرند، جرقویه و…) اجازه شرف حضور مییافتند.
از این ایشان چندین کتاب (به خط خودشان) به زبان عربب به جا مانده است که یکی از آنها را در سن ۱۸ سالگی به تحریر درآورده است.
همچنین ایشان شعر نیز میی سرودند ولی متاسفانه فقط چند دست نوشته در این خصوص به جا نمانده است.
در یکی از سحرگاهان سرد زمستانی بعد از بارش باران وقتی برای برگزاری نماز جماعت صبح به تنهایی وارد مسجد می شود عدهای از حاظران با تعجب از حضور ایشان در این شریط، با توجه به وضعیت سلامت و بینایی ایشان از وی درخواست مینمایند که در شرایط مشابه ملاحظه نمایند و به مسجد عزیمت ننمایند.
در پاسخ بیان می دارند زمانی که ۳ روز پی درپی فرا رسید و جهت اقامه ی نماز به مسجد مراجعه نکردم جماعت با تابوت در خانه ی من حضور یابند و در نهایت نیز این چنین شد.
به نقل از محسن فاضلی دبیر آموزش وپرورش